یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

جوانی - غبار روبیاون فرچه رو بیار می خوام غبار روبی کنم این دلو،

اححم احم چقدر خاک گرفتی لا مصب! 

خب بسه دیگه ، باید همه رو ببخشی و الا با اسید می شورمت :دی

جانم؟ چی می گی ؟

از کسی به دل نگرفتی ؟

ایول بابا، تو چه باحالی ! چی؟

فقط بعضی وقتا دوست داری بشنوی که حق با تو بوده؟

خب نشنو مگه چی می شه، چیزی که ازت کم نمی شه ؟

ها؟ 

نمی شه ولی خب بد نمی شد :دی 

راست می گی ، بد نمی شد .

--

خب دیگه دوستان آخرای ساله، خوبی دیدید که نظر لطفتون بوده!

بدی دیدید شرمنده ام، همین الان از همه تون معذرت می خوام.

برادر کوچیک تون رو ببخشید و براش طلب مغفرت کنید.

--

توی تاکسی بودم، دو تا دختر خیلی شاد و خندون داشتن مصاحبه می کردن.

از یکی شون پرسیدن آخر سال چی می کنی؟

گفت که قراره تا یه هفته با این دوستم بگردیم و خوش باشیم. آخه سال دیگه عمل دارم. شاید دیگه نبینمش!

همه کارامو هم کردم، بدهی هامو هم دادم :دی

--

آره دیگه سال دیگه شاید نباشم. پس لطفا از ته دلتون ببخشید و بدونین که واقعا عمدی نبوده و از روی نادونی و بچگی بوده!

یه نفر هست که حلالیت منو نمی شنوه، و مسلما نمی بخشه! چی باید بکنم؟ به جاش صدقه بدم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۱۴
نرگس فتان
جوانی - دوستیحس می کنم دو تا کیف پول دارم.

حس می کنم دو تا جسم دارم.

یه نفر بدون رو دربایستی! هر چی که بتونه برام انجام می ده! و وظیفه شه!

و هر چی که بتونم براش انجام می دم. و وظیفه مه!

دارم یه چنین دوستی و برادری رو تجربه می کنم.

بم می گه:" به نظر من بین دو تا دوست، ناراحتی معنایی نداره"

دوست دارم همه ی دوستام این قدر بزرگ باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۴۴
نرگس فتان
جوانی - برفدیگر کارش از اشک گذشته و گریه اش بند آمده است.

زمستان،

خاطراتش را دوباره که نه برای چند هزارمین بار مرور کرد.

باز هم سری به کلکسیون یادگاری هایش زد.

و از آن میان لباس عروسی اش رو در آورد، 

و نم نمک بر تن کرد.

--

:)) انصافا از بین این همه تعبیر قشنگ از برف و این همه شادی و بازی که امروز کردم، این چه تعبیر مزخرف و غم انگیزیه اینجا نوشتم ؟ هاهاها ؟؟ :))

همین طوری دیگه می آد به ذهن، گفتم بنویسم:دی!

اصلا بذار ویرایش کنم :دی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۵۸
نرگس فتان
جوانی - تناقضببخشید بابت این چند روزی که نبودم و نظراتتون رو جواب ندادم.

این عکسو ببینید!


خب دیدید؟

اولا این حرکت می کنه یا نه؟

دوما اگه حرکت کنه، می ایسته ؟ 

اصلا رو به کدوم ور حرکت می کنه؟

خب تا حالا که آزمایش ها نشون نداده که چیزی تا ابد حرکت کنه!

هرکس جواب این تناقض رو از خودش بگه، 2 تومن ناقابل براش شارژ می گیرم :دی! 

به دوستاتون هم بگید ، ولی جایزه به اونا می رسه نه به شما :دی!

این از این! یه حرف دیگه ای هم هست! ولی من فعلا نصیحت می کنم!

با هم دوست باشید :دی! و هوای هم دیگه رو داشته باشید :دی! 

راستی آهنگ پخش می شه؟

نظرتون چیه ؟ قشنگه یا قطع کنم؟ 

--

خب این میله ها با لولا وصل شدند! و اون گلوله ها سنگینند.

فرض کنید هم چرخش اولیه بش دادیم! مثلا من یه دور بش دادم!

به نظرتون چه سیستمی پیاده می شه و می چرخه! آیه آخرش می ایسته! چرا؟

آهای انسان هزار اسم :دی بت بگم که خوب بوده کارت! ادامه بده :دی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۴۵
نرگس فتان