یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

باز می گردیم به وبلاگ سابق

بی دلیل.

delgoyehayema.blogfa.com

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۶ ، ۰۲:۲۰
نرگس فتان
جوانی - نهجبه من چه اصلا؟؟؟ به من چه که شما نهج البلاغه نمی خونید؟

به طور ویژه به من هیچ ربطی نداره که شما  ح ک م ت ۱۵۰ رو نمی خونید!

نخونید اصلا! 

اخه یکی بگه به من چه ربطی داره که ترجمه اش اصلا خوب نیست؟

از ما نگفتن بود!

یه چیز دیگه رو هم بخوام نگم! ول کن اصلا نمی گم.

 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۳ ، ۱۹:۳۱
نرگس فتان

    

     

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۹:۲۷
نرگس فتان

هیچ وقت احساس آدمی و آن لحظه ای که بر وی می گذرد را نمی توان به تصویر کشید، بیان نمود و یا هر جامه ی دیگری بر آن پوشاند و به دیگری فهماند که عمق این احساس تا به کجاست. احساسات و تفکرات آدمی تجربه ایست منحصر به فرد و زمان و مکان! هر چه قدر این لحظه عمیق تر، کلمات و تصاویر از بیانش عاجز تر.

افزون بر این آن گفته یا نوشته نیز که خود اندکی از شراره آتش درون را در خود نهفته است را هم نمی توان به سادگی درک کرد.

چه بسا بیننده ای خموش و در غلیان و دیده ای خرامان و آرام. چه بسیار گفته ای که حال دل نتواند گفت و شنیده ای که به ساعتی نرسیده از یاد می رود. و چه بسا حرفی که ساعت ها خود را به در و دیوار ذهن کوبانده تا عصاره اش در قالب کلمات چکیده شده، اما خواننده ای که حتی به اینجای متن نرسیده. ندانسته که مخاطب که بوده و یا فهمیده اما عنایتی نکرده!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۰۸:۴۷
نرگس فتان

دلنشان شد سخنم تا تو قبولش کردی

                     آری آری سخن عشق نشانی دارد

گفته بودم که نمی شود احساسات و درونیات آدمی را، سفر بی نهایت رویایش را در قالب کلمات درآورد. اما آدم ها طی سالیان دراز یاد گرفته اند که از کلمات برای نزدیک کردن درونیات و تفکرات خود استفاده کنند. برای منتقل کردن مفاهیم ذهنی. هزاران سال قبل از کلمات از نشانه ها استفاده می کردند و هنوز هم این نشانه ها برای رساندن یک معنا استفاده می شوند. چه کسی نمی داند که رنگ سفید یعنی صلح و قلب یعنی محبت و گل یعنی احترام و :دی یعنی لبخند؟

گاهی هم این نشانه ها و کلمات، خاطرات آدمی را دوباره بازآفرینی می کند. کلماتی که عصاره ی گذشته را در خود نگه داری می کنند. کلمات یا نشانه هایی که در اوج یک رابطه رد و بدل شده اند که خود مظهر یک عاطفه ی بی نهایت بوده اند، حامل شور و شوقی بوده اند که مثل همیشه نتوانستند منتقل کنند. این کلمات در اوج ساخته می شوند و همیشه این اوج را تداعی می کنند. این کلمات را ممکن است یک نفر به سادگی نشنود، و یک نفر به سادگی هیچ وقت فراموششان نکند. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۰۸:۳۱
نرگس فتان

چگونه مدت زمان بیشتری متمرکز بمانیم؟

کال نیوپورت: قدرت برتر در قرن بیست و یکم توانایی متمرکز ماندن است.

به مدت زمانی که می توان بر روی یک مسئله متمرکز بود  Attention span می گن. بعضی آمارها می گن که میزان میانگین attention span آدم ها از 12 ثانیه در سال 2000 به 8 ثانیه تو سال 2013 رسیده است.

آینده از آن کساییه که بتونن ساعت ها پشت میز بمونن و با کارایی زیاد کار کنن، در حالی که بقیه در حال چک کردن شبکه های اجتماعی و کنار اومدن با وقفه های بی مورد هستند.

برای بالا بردن تمرکزمون چه راه هایی داریم؟

1- استرس خودمون رو کم کنیم. یک آزمایش انجام دادن که از یه عده کشاورز قبل و بعد از برداشتشون تست هوش گرفتند، دیدن که بعد از برداشت به دلیل داشتن استرس کمتر، نتیجه بهتر بوده! پس با استرس کمتر، تمرکز بهبود پیدا می کنه

2- بهترین زمان ها رو به کارهای مهم بپردازیم. زمانی که حالمون بهتره، سر حال تر هستیم رو به کارهای با اولویت بیشتر بپردازیم و زمان های دیگه رو برای کار های معمولی بذاریم.

3- برای کارها زمان مشخص تعیین کنیم.

مثلا می گیم برای این کار می خوایم یک ساعت وقت بذاریم. وقتی برنامه داشته باشیم، استرس کمتری داریم و نگرانی کمتر روی ما اثر می ذاره، نگران این نیستم که چه وقفه های توی این مدت می آد و می تونیم اون ها رو ساده تر نادیده بگیریم. از وقتی که داریم روی این کار مشخص می گذاریم هم خوشحالیم و احساس ضرر کردن نمی کنیم.

4- در هر لحظه فقط یک کار!

چیزایی که حواس ما رو پرت می کنن رو بذاریم کنار و به کارمون بچسبیم. مغز ما برای مولتی تسکینگ ساخته نشده. از لحاظ بایولوژیک این مسئله ثابت شده است که ما نمی تونیم به طور همزمان چند تا مسئله نیاز به توجه و تمرکز رو پیش ببریم.

خب پس چرا مولتی تسکینگ می کنیم معمولا؟ چون ما به طور اشتباه از مولتی تسکینگ احساس بهتری داریم. توی این مدت ما کارا تر نخواهیم بود و بازدهی مون کمتر هم می شه، ولی از لحاظ احساسی، حس بهتری نسبت به کارمون خواهیم داشت!

5- ریلکسینگ و مدیتیشن باعث می شه که تمرکز آدم بیشتر بشه، این رو هم آزمایش کردن دانشمندا!

6- معمولا وقتی مقدار آب بدن از یه حدی کمتر می شه، با این که احساس تشنگی هم نمی کنیم، ولی باعث می شه که حواسمون رو نتونیم خوب جمع کنیم. پس آب بیشتر بخوریم.

7- از چیزایی که آشکارا حواسمون رو پرت می کنه آگاه باشیم و خلاص بشیم. تلگرام و شبکه های اجتماعی و ایمیل و ...، می شه برای این ها یک وقت معین داشت و در اون زمان به بررسی ناتیف ها پرداخت.

8- گام های کوچک زیادی برداریم.

یکی از مشکلات عدم تمرکز اینه که نسبت به انجام کار ابهام داریم. از کجا باید شروع کنیم و چطوری باید بریم جلو، در آن واحد می خوایم چندتا نگرانی رو با هم برطرف کنیم.

در این مواقع بهتره که کار رو به تسک ها و گام های عملیاتی کوچیک تری تقسیم کنیم، ولو این که تعداد این گام ها زیاد باشه، ولی باعث می شه که با خیال راحت تری به کارمون برسیم.


۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۰۹:۱۶
نرگس فتان

دقیقا نمی دونم چی می خوام بگم. ولی به رسم همیشگی دستم رو می ذارم رو کی برد و خودم رو مرور می کنم تا عصاره کلامم رو بریزم روی کاغذ.

دارم به این فکر می کنم که اخلاقی زندگی کردن چقدر خوب و آرومه. انسان رو قابل اعتماد می کنه. حتی خودش هم می تونه به خودش اعتماد کنه. به یه چیزی، رشته ای وصله که نمی ذاره از خطوط قرمز رد شه و سقوط کنه به اسفل السافلین. حرف آدم حرفه، لازم نیست فکر بکنه تا ببینه در لحظه باید چه بازی بکنه. فقط یک رول داره، درست بودن و صادق بودن. از بقیه ترسی نداره و سرتاسر زندگی اش آرامشه. نه فقط برای خودش، حتی برای دیگران و اطرافیانش. پیوند باهاش آسونه، چون می دونی قرار نیست تو رو هم با خودش بکشه پایین.

مثل ماهی نیست که از هر طرف بگیریش سر بخوره از دستت و در بره. یه فیلمی بازی کنه، یه کلکی سوار کنه و باز بیشتر سقوط کنه.

هیچ آدمی هم نیست که اخر دروغ گفتن رسوا نشده باشه، هر چقدر هم حرفه ای، تهش لو می ره و اون می مونه و بی آبرویی و بی اعتمادی و دیگه الان هیچ اعتباری نداره. پیش هیچ کس. اعتبار نداشتن، یعنی هیچ سرمایه انسانی نداشتن.

بعضیا دوست دارن بگن، اخلاقی زندگی کردن ترسیدنه. غیر اخلاقی بودن، جرات و ریسک پذیری می خواد. آدمای اخلاقی به نوعی ضعیفند و جرات شکستن خط قرمز ها رو ندارن. اتفاقا به نظر من این طور نیست. هیچ وقت خودم رو آدم ترسویی ندیدم. ولی خودم رو بالاتر و پاک تر از اونی دیدم که به کارهای غیر اخلاقی تن بدم. شرافت دیدم توی خودم. و حتی شجاعت. اون لحظه هایی که با این که علیه خودم بود صادق بودم. نذاشتم بارم سنگین بشه، روی هم دیگه قرار بگیره که دیگه نتونم بلندش کنم. همیشه زود راستش رو گفتم.

ولی اگه از روی ترس هم باشه، خب ترس هم چیز مثبتیه. ترسی که این قدر آدم رو قابل اعتماد می کنه و نه فقط زندگی کنار این فرد که حتی نگاه کردن به زندگی و حتی صورتش رو هم لذت بخش می کنه. کسی که حاضر نیست برای خودش، آدم های دیگه رو بازیچه قرار بده یا فدا کنه یا به نحوی بازیشون بده!

این زندگی کوچیک تر و حقیرتر از اینه که بخوای برای دو پله بالا رفتن به زعم خودت، که بعید هم می دونم شدنی باشه از راه غیر اخلاقی، خودت رو، آبروت رو و دیگران رو نادیده بگیری.

مراقب خوبی هاتون باشید. باور کنید سادگی و پاکی و صفای قلب ما، بزرگترین سرمایه و موفقیت ماست. دست کم نگیریدش و به خودتون افتخار کنید.

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۱۳
نرگس فتان

باز رسید روزهای سفید.

دو سال پیش، برای بار اول تجربه اش کردم. 

سحر اول، قبل از اذان، نشسته بودیم تو حیاط مسجد. صحبت می کردیم زیر نور ماه، کنار حوض، نسیم فوق العاده ای بود. 

بحثمون این بود که ای کاش حیاط هم جز مسجد بود و می تونستیم توش بمونیم. یکی از بچه ها که کلا شب ها می رفت توی حیاط و خوش بود.

اولش نمی فهمیدیم داره چی میشه. اغلبش هم بازی می کردیم و می گفتیم و می خندیدیم. یادمه مرتضی گیر داده بود به یه آخونده که اون دنیا، ما کنیزک داریم؟

بعد خانم هامون هم غلمان دارن؟ خب این چه بهشتیه؟ شما غیرت ندارید می خواین برید بهشت؟ من که نمی رم و ... :))

اره، اولش نمی فهمیدیم چی داره می شه. دم اذانی یه نمازی هم می زدیم حالا. شب دوم دقت کردم بعضیا سر نماز یه حالی می شدن. از همین دار و دسته ی خودمون. اراذل بدلند باز.

ولی آخرش که ام داوود تموم شد، اذان مغرب رو خوند، تازه فهمیدم که جدا شدن چقدر سخته. دیگه نمی شد خودت رو کنترل کنی. مثل بچه ای که از شیر مادر جداش کنن.

ولی تموم شده بود دیگه. چه کارش می شد کرد.

قول دادم سال بعد هم برم.

رفتم، خوب بود. ولی نه به قدر بار اول. 

امسال اما، متاسفانه خبری نیست.


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۴۰
نرگس فتان

از این که مدتی از عمرم رو وبلاگ نویسی کردم خوشحالم. از این که بالاخره یه چیزی رو کوچیک و مختصر و واسه دل خودم پرورش دادم و حفظ کردم.

خصوصا توی این دنیا تو چشم کنون! 

البته کم هم تو چشم دیگران نکردیم حرف هامون رو، توی شبکه های اجتماعی.

ولی بالاخره یه جایی هم واسه خودمون نگه داشتیم. این خوبه و قشنگه.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۳۷
نرگس فتان

به قول رفیق بعضی از کارا هویت ما رو درست می کنه. یعنی تو مسئولشون هستی اما بعدش تو رو می سازن. شاید بیشتر بار مسئولیتش هم به همین باشه که تو به خودت می گی الان من چی کار کردم.

کارم بهینه بود؟ ارزشمند بود؟ قسمتی از کار رو پیش بردم یا نه؟

مدتیه که نمی تونم خوب کار کنم. یکی از دلایلش اینه که وقت کمی با همکارام هستم. روزایی که اونا هستن بیشتر کلاسم.

اعتماد به نفسم کم شده و احساس می کنم تصمیم های خوبی نمی گیرم. 

بعضی کار ها رو باید ببرم جلو که به خاطر حجم زیادشون و خلاقیت کم خودم، نمی تونم این کارا رو بکنم. یعنی تا حالا نتونستم و لازمه بیشتر تمرکز کنم.

حس یک معماری رو دارم که باید نقشه یک ساختمون بزرگ رو دقیق بکشه و به همه جاش فکر کنه، هم کف، پنجره ها، راه پله، فضاهای باز و اتاق ها و طبقه های بالاتر. ولی مغزم در حد یک طبقه جواب می ده.

برنامه ریزی های بلند مدتم تا حالا خیلی بد بوده و در من نهادینه شده که نمی تونم این کار رو خوب کنم.

از طرفی مدیریت با کار کردن یه ذره فرق داره. اولش همه کارا رو خودت می کنی، بعدش که می گی بذار کارا رو تقسیم کنم و خودم کمک کنم، می بینی که هیچ کاری جلو نمی ره. بعدش می بینی هیچ کاری داری نمی کنی. و حتی یادت رفته کار کردن.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۵۰
نرگس فتان

سلام :)

دوستانی که می پرسیدن حالا چرا با اسم مستعار نرگس می نویسی! 

نرگس اسم دخترمه! چند ماه دیگه به دنیا می آد.

بیا همین رو می خواستی؟؟ رو سیاهیش بمونه واسه زمستون :))

خب این هم رو نمایی از آخرین تغییرات زندگی ما. یه خانم گل داره به زندگی ما اضافه می شه :)

--

واقعا 20 سالگی نرگس چه شکلی خواهد بود. با این همه روند تند تغییرات.

چقدر ارزش های اون موقع متفاوت خواهد بود؟ 

دوست دارم دختر خوبی باشه :)

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۰۸
نرگس فتان

صداش به قدری غم انگیز بود که کمر کوه کم است از کمر مور اینجا


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۵ ، ۲۲:۰۳
نرگس فتان