نه صبر فردی و روزمره، بلکه صبر استراتژیک.
انسان به دلیل عمر و زمان بازدهی محدود، و میل به کمالش، دوست دارد تا زمانی که دستش می رسد، کاری بکند، بیش از آنکه از او نیاید هیچ کار. و البته دوست دارداین کار را به اتمام برساند.
شاید رسالت هیچ یک از ما، تمام کردن کار و رسیدن به هدف مطلوب مان نباشد، بلکه همین حرکت است که مطلوب است. (بسته به بزرگی هدف، کلا اهداف باید آن قدر والا باشند که به در طول عمر، انسان به آنها نائل نشود)
باید برای تغییرات بزرگ، خوب صبر کرد. هیچ وقت نمی توان جامعه را در مدت کوتاهی تغییر داد.
تغییرات ناگهانی، منجر به ایجاد بلور شکننده می شود. ولی تغییرات تدریجی، همواره پایدار تر است.
این که شخصی بخواهد تنها در 8 سال، عدالت را اجرا کند، آخرش سر از جنون در می آورد.
وقتی، تمام ظرفیت کشور را برای رسیدن به هدفت، هر چند متعالی، به کار می گیری، هر چند هم مدیریتت جهادی باشد، نهایتش می شود خزانه ی خالی دولت. و تو می روی و می ماند این همه کسری بودجه.
یکی از دوستان، دبیر گروه حمایت از محیط زیست دانشگاه است. به من گفت که: از دانشگاه بخواهیم که، لیوان های یک بار مصرف نخرد و لیوان یک بار مصرف فروشی شود.
ولی این کار به دلیل استفاده ی فراوان، مشکلات اجرایی زیادی دارد.
گفتم که فرهنگ سازی، زمان بر است. اگر یک سال دبیر این گروه باشی، و فکر کنی رسالت تو، کم کردن لیوان یک بار مصرفی در حوزه ی مربوط به توست، دست به کار هایی می زنی که نتیجه ی عکس می دهد.
کار فرهنگی، اجبار حالیش نمی شود.
هر چند کار هایی که همین گروه انجام داده است، به شدت قابل ستایش است. بابت همین کارها، خیلی از دوستان همواره با خودشان لیوان دارند، تا از لیوان یک بار مصرف استفاده نکنند.
به نظرم همین اندازه که توانسته است، چند نفر، ولو اندک، را به حساسیت این مسئله آگاه کند، کار بزرگی کرده است. و لزومی به حل موضعی و مقطعی نیست.
و همین طور است این سیاست افزایش جمعیت.
اگر حرفتان عزیز است، این کار های عجیب و غریب چیست؟
پ.ن:
شعبان و اعیادش مبارک.
این هم عیدی من به شما، فکر کنم دهه هفتادی ها شنیده باشند.