تری تلخ
شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۱، ۱۱:۱۱ ب.ظ
جوانی - تری تلخ
من اینجا بی تو در محنت و رنج
تو بی من هستی در نعمت و ناز
تویی آن سنگ خارا من بلورین
که برخوردمان بد می کند ساز
نمی پرسی ز حال زارم آخر
خدا را بی مروت چاره ای ساز
نصیبم زین تعامل شد جدایی
که بنوشته بود تقدیر از آغاز
اگر چه خواندمت بدرود و رفتی
دلم آورد به دنبال تو ام باز
از آن روزی که رفتی از بر من
صدایت می کنم هر دم و هر باز
هر آن چه می کشم شایم کشیدن
و می دانم دلیلش هست یک راز
نکردم گوش پیری را که فرمود
کبوتر با کبوتر باز با باز
۹۱/۰۶/۰۴