مس
سه شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۱، ۱۲:۴۵ ب.ظ
جوانی - مسمنم "مس"
گر احوالم همی پرسی
سراغم را بگیر از "ماث"
"منم من سنگ تیپا خورده ی رنجور"
منم زخمی تغییر و تبادل
که می خواهد مرا از خود کند دور
به نام اکسیر و کیمیا و صد وصله ی نا جور
منم من، مس
ندارم هوای زر شدن در سر
ازین است که زر عزیز است و من
وامانده و مهجور
و گر دستی ز روی مهر جنبید
که بلکه کند زیرم را زبر، زبر را زیر
پس از اندک زمانی سخت رنجید
و از روی پشیمانی انگشت خود خایید
منم من
ندارم ارزشی چندان
ندارد درد من درمان
ببیاید رفت در کنجی خزیدن
پریشانم، پریشانم پریشان
و زین آشفتگی خواهم رهیدن
نمی یابم هیچ سامان
مگر پند عزیزی را شنیدن
"به لبخندی این حالت بپوشان
و روی از دنیا و مافیها بگردان
حاصل تحصیل ازین عالم تو را بس
دلی خونین لبی خندان"
پ.ن:
راستی شاید "مس" رو به عنوان تخلص برگزینم.
۹۱/۰۶/۰۷