الست
من یادم نمی آد، جدی می گم!
روز الست؟؟؟ اسمش آشناست!
چی؟ از من اعتراف گرفتی؟ من گفتم خدام تویی؟؟؟؟
ای بابا، خوب حتما زیر شکنجه بوده، می دونی که تو قانون ما آدم ها، چنین اعترافاتی اصلا ارزش نداره!
والا، اصلا بیا بریم پیش هر کی که بگی، من اصلا در صحت و سلامت روانی نبودم!
یه سکانس جدی بریم!
"مست بودم، مست نگاهت، منو هر جا می خواستی می بردی،
شب چو در بستی و مست از می نابم کردی.....
"
کات.
حالا جدی، اینم سوال بود پرسیدی؟؟ آخه آدم مگه می تونست بگه نه؟ اصلا مگه انتخاب دیگه ای هم بود؟
اصلا مگه انتخاب بود؟
ازون سوالا بود که از عیسی پرسیدی، بعد گفتی خودم می دونستم!
هی بابا، چه قدر ترسناکی تو، حتی کلماتی رو که می نویسم پاک می کنم :))
البته یه چیزی، از ترس تو پاک نمی کنم ها،
به این دلیل که نوشته هام کسی رو گمراه نکنه، پاک می کنم! ;)
حالا یه کمکی هم از خودت می ترسم،
یعنی وجدانا تو گریه رو بیش تر از خنده دوست داری،
درسته گریه خالصانه واسه خودته، ولی حالا یه خنده ای هم نه از روی تمسخر بلکه از روی صفا با هم دور همی بخندیم دیگه، اوکی؟
یاد یه ضرب المثل هم می افتم وقتی می نویسم:
" شاه می بخشه، شاهقلی نمی بخشه :)) "