چندتا تا دیالوگ
سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۵ ب.ظ
جوانی - چندتا تا دیالوگزنگ زدم جعفر، گوشی رو بر نداشت.
تا قطع کردم زنگ زد.
گفت تا خواستم گوشی رو بردارم قطع کردی.
گفتم پس به موقع قطع کردم.
--
ساعت 11 شب رفتم اتاق محسن، نبودش، معین گفت:
محسن رفته کرج، گفت اگه درس بخونه می مونه، اگه نخونه می آد.
با تعجب گفتم پس داره می خونه!.
گفت نه داره می آد.
--
معاونت پژوهشی دانشگاه به معاونت دانشجویی: قیمت غذا رو آزاد کنید، بذارید بچه ها پول غذا رو بدن، ما به التقاوتش رو بدید ما امکانات پژوهشی بخریم، آزمایشگاه ها رو تجهیز کنیم، شما دارید از مغزشون می زنید می ریزید تو شکمشون!!
--
سعید داشت پروژه رو برام توضیح می داد، کلی حرف زد که دو تا برد آرم داریم و رابط وایرلس و فلش و امپی تری پلیر و یه واسط کاربری تاچ هم هست.
من به سعید: تاچ پدش حرارتیه یا فشاری؟
سعید: سینی اش ملامین باشه یا چینی؟
آخه وجدانا وسط این همه مسئله این چه سوالی بود من پرسیدم :دی
۹۳/۰۳/۱۳