سطور بی حجاب
از تو اگر یک چیز برایم بماند
همین عاشقانه نوشت هاست.
هر چیز دیگر را غارت می کنی.
دل را، عقل را، غرور را، من را
جز این ها، که نظرت را جلب نمی کنند چیزی برایم نخواهد ماند.
تو با هر کس باشی حسادت دیگری را بر نمی انگیزی!
با همه به یک اندازه سرد
با همه به یک اندازه صمیمی
تو حتما قبل ها به اندازه ی کافی دل داده ای
و الا این همه عاشق را رد کردن، کار هر کس نیست.
چشم هایت مرده ترین متحرک دنیاست
چشم هایت مرده ترین محرک دنیاست
چشم هایت سیاهی است که همه را سیاه بر تن کرده است.
چشم هایت خاموشی است که همه را روشن می کند
قبل ها زمین و زمان را دنبالت می گشتم
اکنون تو را که می بینم راهم را کج می کنم
قبل ها چشمانت گهواره ی نگاهم بودند
اکنون نگاهم از تو گریزان است
من برای با تو بودن هیچ دلیلی ندارم
تو همه ی دلیل ها را می کشی
من حتی یک حرف مشترک با تو ندارم
تو همه ی مشترکات را متنافر می کنی
جواب همه ی خواهش های من
پاسخی کوتاه تر از برگرداندن نگاهت است
چه مملانه پاسخ می دهی
چه قدر من زیادی هستم
من به چه دلداده ام؟
تو به چه دل برده ای؟
چرا آنی که فکر می کنم را تکذیب می کنی؟
چرا رویایم را به واقعیت بدل نمی کنی؟
تو که می توانی
تو که توانش را داری
تو که زمانی رویای من بوده ای
راستش تو همانی که هستی
تو در مقابل هیچ یک سر خم نمی کردی
و من عاشق همین بودم
و منتظر بودم مرا دیگر بپذیری
ولی خوی تو رد همه است
مگر آن که خود انتخاب کنی
چه کسی گفته است دختر حق انتخاب ندارد؟
حق انتخاب؟ چه مسخره
تو خود انتخاب همه سوال هایی
و سوال ها را دانه دانه غربال می کنی
با دقت و بی رحمانه
و آخر پاسخ خودت را خواهی یافت
اگر پاسخ درخوری داشته باشی
و یک دنیا می ماند این همه سوال یتیم
ببین حتی الان هم که همه احساسم را غارت کرده ای
و کشته ای
و خفه کرده ای
این قدر می توانم از تو بنویسم
و باز هم می توانم بنویسم
و هیچ به دست نیارم
از تو چیزی نخواهد ماند
جز این سطور بی حجاب
جز این سطور بی پناه
جز این سطور بی پایان
جز این سطور بی نقطه سر خط
پ.ن:
نزار قبانی:
تو را دوست دارم
و در پایان جمله نقطه ای نمی گذارم
برگرفته شده از biosystem.blog.ir