فصل نرگس
گلش البته.
این پسر ها درک ندارن. نمی دونن من چقدر ممکنه نرگس دوست داشته باشم.
البته دیروز برای تولد الاحقر رفته بودیم بیرون.
من تو راه گل فروشی دیدم و کار خودم رو کردم :دی
خلاصه دیروز که دسته گل رو تقسیم بر 4 کردیم. و با شاخه گل خودم برگشتم خوابگاه.
وارد اتاق که شدیم یکی از بچه ها گل رو گرفت و گفت چه خوش بویه گل یاس!
من :|! نرگسه!!
یه ده دقیقه دیگه نفر بعدی اومد داخل و گفت عه من گل یاس خیلی دوست دارم!
:| نرگسه!
آره همون، من اسمش رو نمی دونستم همین رو می گفتم :دی
خلاصه تو این هفته ی اخیر هم دیدم دو نفر رفتن خونه و با گل نرگس سوپرایز شدن!!
حالا فکر کن بچه ها بخوان برا من بگیرن. احتمالا میرن با یه دسته گل یاس بر می گردن :دی
-----
در ادامه دیروز (23 آذر) تولد یکی دیگه از دوستان بود. گفتم برم براش نرگس بگیرم.
وسایلم از جمله کاپشن و کیف پول و مدارکم توی اتاق روبرویی خوابگاه مونده بود و من بشون دسترسی نداشتم.
هیچی گفتم می رم از خودش پول قرض می گیرم یا از الاحقر و شب بش پس می دم.
الاحقر رو گفتم پنج تومن بده می خوام برم برای بهزاد گل بگیرم تولدشه!
دو تا هزاری داد، 4 تا پنصدی اسکناس، یه پنصدی سکه، و 5 تا سکه ی 100!!!
هیچی دیگه گفتم نمی خوام. خود بهزاد رو دیدم و گفتم پنج تومن بده. 10 تومن داد.
شب هم رفتم اتاقش گل نرگس رو توی یه ظرف آب گذاشتم و دادم و گفتم با پول خودت گرفتم :دی
عابربانک هم فعلا خرابه فردا بت می دم پولتو :دی