میهمانی
چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ب.ظ
جوانی - میهمانییه شعر دیگه از فاضل نظری. لطفا اگه حالش رو داشتید، تعبیرتون رو از این شعر بگید. ممنون
کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است
از جواهر خانه ی خالی نگهبانی بس است
ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبرو داری کن ای زاهد، مسلمانی بس است
خلق دل سنگ اند و من آیینه با خود می برم
بشکنیدم دوستان، دشنام پنهانی بس است
یوسف از تعبیر خواب مصریان دل سرد شد
هفتصد سال است که می بارد، فراوانی بس است
نسل پشت نسل تنها امتحان پس می دهیم
دیگر انسانی نخواهد بود، قربانی بس است
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت کرده ایم
سفره ات را جمع کن ای عشق، مهمانی بس است
۹۳/۱۱/۰۱