طور
و ما تلک بیمینک یا موسی؟ 17
قال هی عصای، اتوکأ علیها و اهش بها علی غنمی، و لی فیها مآرب اخری. 18 طه
و آن چیست که به دست داری ای موسی؟
گفت: این عصای من است، به آن تکیه می دهم، و با آن برای گوسفندانم برگ می تکانم، و کار های دیگری نیز با آن انجام می دهم.
سکانس دوم:
آن که عالم مست گفتارش بدی / کلمینی یا حمیرا می زدی
مصطفی آمد که سازد همدمی/ کلمینی یا حمیرا، کلمی
آقا بعضی وقتا هم آدم دوست دارم بشنوه! پیامبرش هم دوست داره! خود خداشم دوست داره!
و الا که هم خدا می دونه عصای موسی چیه و چه کاری می کنی، هم موسی می دونه خدا می دونه، هم ما هم می دونیم! خب یه کلوم بگو عصا است دیگه مگه نمی بینی؟
خب ادب داره! با این که برخورد اولشونه :دی، می فرماید که عصامه، بش تکیه می دم گاهی، باش گوسفندامو می چرونم و کارای دیگه، بعدش هم کمی جلو تر دعای قشنگه رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و ...
حمیرا هم که معنی اش زن مو قرمز هست و لقب عایشه همسر پیامبر هست.
ضمنا عرض کنم که سکانس اول برگرفته از حرف های دکتر سروش در کتاب حدیث بندگی و دلبردگی بود.
پ.ن: خب حالا پوینتش چیه؟ پوینتش اینه که حرف بزنیم. با هم دیگه حرف بزنیم. یه نفر ساکت نباشه یه نفر هی بگه. دو طرفه باشه. نزدیک تر می شیم این طور.