تاب تاب عباسی
این بار می خوام شما رو با جدید ترین کشفم در مورد یه ترانه ی فولکلور کودکانه که همه اتون حفظید، آشنا کنم.
تاب تاب عباسی
خدا منو نندازی
می خوام پناهم باشی
تا اخر این بازی.
خب، حالا که یه ذره بزرگتر شدیم، به نظرتون یه جای این شعر نمی لنگه؟ آفرین، کجاش؟
بعله، عباسی! اصلا عباسی کی هست؟ مگه از همون اول نگفتن با غریبه بازی نکنید؟ پس عباسی نمی تونه یک آدم باشه!
شاید مربوط به سلسله ی عباسیان باشه! این احتمال هست واقعا.
ولی کمی که بزرگ تر می شید می بینید علاوه بر این که معنای خاصی نمی ده قافیه اش هم جور نیست.
خب بذارید قصه ی این کشف رو براتون بیشتر بشکافم.
یه روز که من داشتم با باقر خواهر زاده ام تاب بازی می کردیم، دیدم این بچه ی 1 ساله داره یه چیزی می خونه!
دقت کردم بفهمم یه چنین چیزی به گوشم رسید:" تاب تاب عباسی"، خب در این مواقع دیکد می کنیم که بچه چی داره می گه و من فهمیدم داره می گه :"تاب تاب تاب بازی"! و بعد ذهنم رفت سمت این ترانه ی تاب تاب عباسی و بعد فهمیدم در چه دام آموزشی ای بیش از دو دهه گرفتار بودم.
بعد هم برای اثبات حرفم تحقیقات خودم رو در دانشنامه ی آزاد ویکی پدیا دنبال کردم و دیدم بعله:
تاب تاب تاب بازی
خدا منُ نندازی
میخوام پناهم باشی
تا آخر این بازی
خدای دلتنگییام
خدای مهربونم
تو حرفامُ میشنوی
بد کردم و میدونم
میدونم از تو دورم
صدای سوت و کورم
من گم شدم تو راهه
خوب و بد عبورم
منُ ببخش که گاهی،
شک کردم و شکستم
به این که نزدیکمی
چشامُ ساده بستم
منُ ببخش که گاهی
کم مییارم، میبازم
یادم می ره تو هستی
من که پر از نیازم
تو دستامُ میگیری
هنوز دلم روشنه
هنوز نبض ترانهم
به خاطرت میزنه
هنوز هوامُ داری
به داد من میرسی
قشنگ ترین آرامش
جز تو ندارم کسی
تاب تاب عباسی
خدا منُ نندازی
میخوام پناهم باشی
تا آخر این بازی
که خود ویکی پدیا هم آخر شعر دوبار درگیر این دام آموزشی شده.
خب امیدوارم که مفید واقع شده باشه.
تا درودی دیگر بدرود.