نفرت
اگه یه چیز رو این اواخر مطمئن باشم، اونم اینه که کینه و نفرت، هیچ گونه سعادتی رو به همراه نمی آره.
مثل یه کوله بار سنگین که باید بذاری زمین. ولی نه. این مثال خوبی نیست.
مثل یک وزنه ای که به قلبت آویزون کرده باشی. هی فشار می آره، هی فشار می آره و تا خودش رو توی رفتار هات نشون نده ول کن نیست.
و وقتی نشون داد تو رفتار یا هنوز این قدر غرقش نشدی، که می گی، اه این چه رفتاری بود و درستش می کنی.
یا این قدر درگیرش شدی که دیگه به خودت می گی، خوب کردم. حقش بود. و اون موقع است که کمی درست کردنش سخته.
وقتی نفرت رو بذاری کنار، به نظرم می تونی واقع بینانه تر و مهربانانه تر برخورد کنی. می تونی مستقل تر رفتار کنی. یعنی کنش داشته باشی، نه واکنش.
باز هم به نظرم خودآگاهی توی این قضیه خیلی تاثیر داره. کلا به نظرم خود آگاهی، این که آگاهانه رفتار کنیم و اگه خیلی کارمون درست باشه رفتار هامون رو هم ارزیابی کنیم، باعث پیشرفت انسان می شه.
خلاصه از نفرت گیر هیچ کی هیچ چی نمی آد. بخشیدن خود آدم رو سبک می کنه. و باعث می شه زندگی شادتری داشته باشه.
برای این که بحث هم کمی علمی و کلان تر مطرح بشه، این مقاله رو بخونید.
راهش چیه؟