یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

یلدای شرکت

پنجشنبه, ۲ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ق.ظ

فردا برای اولین بار پس از اومدن به این خونه، برای مدتی همسر می خواهد عزم دیار کند و مرا بگذارد در این بیغوله! آیا درست است؟ شما بفرمایید!

البته مجال خوبی است برای پاره ای از امور.

امسال در مراسم قبل از یلدا که در شرکت برگزار شد، اتفاقات قشنگی افتاد.

----

اون شب، 30 تا جوون دور هم جمع شده بودیم و دل داده بودیم به آهنگ تار. چقدر خوب بود. 

یه موسیقی که یه رشته ای درست کرده بود بین همه ی آدم هایی  که داشتن گوش می دادن و خیره شده بودن به زخمه که تار رو می نواخت. همه کسایی که اونجا بودن واقعا می تونستن اینجا نباشن. برن پی همه ی کارهای بیهوده ای که تو این سن رایجه.

اما بودن، کنار هم، پشت به پشت، برای ساختن یک چیز. مستقل از هویت اون چیز، به نظرم وقتی این همه شور و انرژی و پاکی جوونی یک جا، درون یک اثر جمع می شه، اون اثر خیلی دیدنیه.

چیزی که اون لحظه بهش فکر می کردم این بود که واقعا باید همه ی اختلاف ها، خودخواهی ها، بد اخلاقی ها و همه چیزهای بی ارزشی که دل افراد این جمع رو از هم دور می کنه و اونا رو از رسیدن به اون اثر جاودان منع می کنه رو باید گذاشت کنار. جا برای بی فکری و تن پروری و بی خیالی نیست. باید وقت گذاشت و از خودگذشتی کرد، هم فکری کرد و پشت هم ایستاد و این بنا رو اون طور که شایسته این جمع هست ساخت.

----

خب قطعا افتخار و هنر خیلی بزرگیه اون آهنگ که رشته ی متصل بین این ها بود و این فکر ها رو توی سرم پروروند. این طور نیست؟ به گمانم که هست.

---

با تاخیر تولدت رو تبریک می گم. 

اون روز که داشتم به اتفاقات جدید پیش رو فکر می کردم، یاد یک پیش بینی افتادم که توی یک بازی با هم داشتیم. خیلی حس قشنگی بود :)


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۰۲
نرگس فتان

نظرات  (۵)

به وب ما هم سر بزنید 
۰۲ دی ۹۵ ، ۰۰:۰۴ ♫ شباهنگ
آقا نمی‌دونم تولد کیه ولی با تاخیر مبارکه :دی
به خانومتم بگو زودی برگرده و خودتم کم غصه بخور
بلیتم پیدا کردم بالاخره :دی
پاسخ:
عه به سلامتی تو هم داری می ری
خودت به خانمم بگو زود برگرده! من منت هیچ کی رو نمی کشششم! هییش کی

جاشون خالی نباشه :)
پاسخ:
ترجیحا جاشون خالی باشه بهتر نیست؟
۱۰ دی ۹۵ ، ۰۸:۱۳ ♫ شباهنگ
فکر کنم کامنتِ نوا یه جور ضرب المثله
مثلاً ما به خانواده‌ی کسی که رفته مسافرت میگیم جاشون خالی نباشه
به خانواده‌ی کسی که عروسی کرده میگیم جاشون خالی باشه (ینی طلاق نگیره برگرده)
پاسخ:
جل الخالق، چه دقتی :دی
خب حالا شد فکر کنم :دی
وقنی داشتم می نوشتم گفتم این چیه وقتی یکی میره میگن؟
اما خب حق با شباهنک و من چون قول معروف بود نوشتم :)
پاسخ:
:)) فهمیدم. من این قول معروف رو نمی شناختم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی