یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

جوانی - آفتاب نظرجــمـالـــت آفـتـاب هـر نـظـر باد

                        ز خـوبـی روی خـوبت خوب تـر باد

همای زلف شاهیـن شهپـرت را

                         دل شــاهــان عـالـــم زیـر پـر باد

کسی کو بسته ی زلفت نبـاشد

                          چو زلفت در هـم و زیـر و زبـر باد

دلــی کو عاشــق رویــت نـباشد

                           همیشه غرقه در خون جـگر باد

بتـا چون غـمـزه ات ناوک فـشاند

                           دل مجروح من پیشش سپر باد

چو لعل شکرینـت بوسه بخشــد

                            مذاق جان مـن زو پر شـکـر باد

مرا از توست هر دم تازه عشقی

                           تو را هر ساعـتی حسن دگر باد

به جان مشتاق روی توست حافظ

                           تو را در حــال مــشتاقان نظر باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۲۰:۰۲
نرگس فتان
جوانی - عقیده باطلانسان، تا از لحاظ فکری خودش رو توجیه نکنه، نمی تونه یه کاری رو انجام بده. یا حداقل برای شروعش نیاز به یه توجیه داره، هر چند غلط.

اینه که می گن مؤمن در هنگام گناه کردن کافره، یعنی اول خودش رو توجیه می کنه که خدایی نیست، عقابی نیست، یا فلان و امان بعد گناهش رو مرتکب می کنه!

هیچ چیز به خطرناکی ایمان و عقیده ی نادرست نیست. انسان رو به شنیع ترین کارا وا می داره، بدون این که متوجه شه، یا احساس گناهی داشته باشه!

نمونه هاش:

حسین رو افرادی که کشتند به نیت تقرب به خدا کشتند.

به قصد قربت شیعه می کشند که برند بهشت.

اعدام می کنن، ملت رو از دم تیغ می گذرونن!بازجویی می کنن ...

اصلا عراقی ها که به ایران حمله کردند، دیدن ایرانی ها قرآن و نهج البلاغه دارند، تعجب کردند!

قمه می زنه برای ابراز محبت !

بارزترین نمونه اش دیگه خوارج!

امام علی به خودش می نازه که از پس خوارج بر اومد، می گه کسی غیر من بود نمی تونست، من بودم که چشم فتنه رو در اوردم!

یعنی آدم هار می شه، کور می شه، به هیچ اصل انسانی پایبند نیست، چون باور داره که این شکلیه!

_____________________

از سخت ترین کار ها هم اینه که به چنین شخصی بفهمونی داری اشتباه می کنی!

و اونو تغییر بدی!

عقاید باید از یه فیلتر قوی مثل عقل و منطق بار ها و بارها رد شن و خوب غربال شند، اون وقته که ارزش داره پاشون بایستی!

همیشه هم باید حواست باشه، از زاویه های متفاوت نگاه کنی، کج نری!

عقیده توی وجود آدمی یه جورایی خشت اوله، گر نهی کج تا ثریا می روی کج.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۱ ، ۰۰:۱۲
نرگس فتان
جوانی - اقوالبه خودم قول می دم که کار هایی که باعث می شند، از دست خودم ناراحت شم، بهم توهین شه، عزت نفسم خدشه دار شه، یا دیگران بخوان قضاوت های نادرستی از من داشته باشند، انجام ندم!

1- صمیمیت زیاد!

2- شوخی های زیاد!

3- حرف های بیهوده!

4- کنجکاوی زیادی!

5- اعتراض های بی مورد!

6- بودن زیاد!

7- بی ادبی! حتی کمش!

8- اصطلاحات زشت!

9- خوبی زیاد،بدی حتی کمش!

10- درخواست ها و سوال هایی که خودم می تونم بشون برسم! درس نخوندن!

مورد های زوج را سعی می کنم کنترل کنم! و البته 7 رو هم! بقیه از من بر نمی آد! فک کنم!





پ.ن1:

ربطی به پست نداره! ولی نمی خوام پست جدید بذارم ! اینجا می گم!

خدایا شکرت :)

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

                                         بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی

افوض امری الی الله! :)

 پ.ن2:

ر.ک پ.ن 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۱ ، ۱۶:۵۰
نرگس فتان
جوانی - شسلاام خوبی؟

خیلی وقت بود بات شوخی نمی کردم :دی!

بار آخر حسابی ضد حال زدی :دی! راستی قرارمون یادت نره! قرارمون ساعت عشق ، یادت نره دوست دارم :دی 

خواستم بگم که هر چقدر هم زندگی سخت بشه، هر چقدر هم من از عزیزام دور تر شم، هر چقدر هم واسم کباده بکشی، من سراغ تو نمی آم !!!! :دی 

.

.

.

.

آخه من که جایی نرفته بودم که سراغت بیام :دی، همین جا بودم، خودم رو قایم کرده بودم :دی! :))

خدا جون، من چه کار کنم با کارات؟؟ وجدانا خودت بگو؟

بابا من قبلا این جا واسه دل خودم می نوشتم! حالا هر کی می خونه انگ می زنه که با تو در ارتباطم!

خودت بگو ما هم دیگه رو اصلا نمی شناسیم! :دی کی من؟ کی تو؟ به جا نمی آرم :دی! خلاصه با این سیستمی که بستی، دیگه من نمی تونم اونی که می خوام رو بنویسم :دی

--

راستی می گن شب عاشورا حبیب ابن مظاهر با همه ی اصحاب شوخی می کرد و سر به سرشون می ذاشت! 

خیلی تصورش قشنگه! دوست داشتنیه! 8->

خدایا کمک کن حسینی شویم! 

خدایا کمک کن که دغدغه های کوچیک نداشته باشیم! خودمون خرج مشکلات بزرگ تر و مقدس تر کنیم!

خدایا کمک کن بینش عمیق تری از زندگی داشته باشیم! خدایا کمک کن از سطح خودبینی فراتر بریم!

خدایا کمک کن من بفهمم تو چقدر می تونی کمک کنی، چقدر رو کمک تو حساب کنم :دی ؟! من باید بفهمم کجاهاشو به من سپردی کجاهاشو داری بام می کشی؟ نه؟ اینم باید خودم بفهمم یعنی؟

رو فرم نیستی ها امروز؟ :))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۰۰
نرگس فتان