یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

جوانی - کَلکل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی

--

فاقد شیئ لا یعطیه

--

ای بی خبر بکوش تا صاحب خبر شوی

تا راه رو نباشی کی راه بر شوی

--

گفت که دیوانه نه ای لایق این خانه نه ای

رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

گفت که سرمست نه ای رو که ازین دست نه ای

رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که تو کشته نه ای در طرب آغشته نه ای

پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم

گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی

گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم

گفت که تو شمع شدی قبله ی این جمع شدی

جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم

گفت که شیخی و سری پیش رو و راه بری

شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم

گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم

در هوس بال و پرش بی پر و پرکنده شدم

--

نقل به مضمون نهج البلاغه:

علم اگر به منزله ی یک انسان باشد، تواضع سر آن انسان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۱۲
نرگس فتان