یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

با من مهربان باش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۲۷
نرگس فتان

استخوان هایم در مشتت که نه

زیر تازیانه های بی تفاوتی ات خرد می شود


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۳۵
نرگس فتان

من شهادت می دهم که تو یکی نیستی

تو در خیال همه ی عاشقانت حلول کردی

و برای خودت هزاران قلمرو پادشاهی بر پا ساختی

تو دوران برده داری را دوباره برگرداندی

تو مخدر ترین ماده ی تاریخ 

که وسوسه ات ساعت ها در عرصه افکار جوانان جولان می دهد

تو عامل بی خوابی های شبانه ای


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۲۶
نرگس فتان
جوانی - ای خاک بر شرم و حیا هنگام پیشانی است اینمن از عبارت ما ایرانی ها یا ما فلانی ها یا سایر استریوتایپ ها بدم می آید، اما گاه ناگزیر استفاده می کنم. گاها هم واقعا استفاده ی به جایی است. چرا که ما ایرانی ها، و حتی کمی مصری ها، خلقیاتمان تابعی است از سال های درازی که بر تمدن کهن مان گذشته است و تغییراتی که در این مدت ها طی اتفاقات تاریخی و تاثیر گذار رخ داده است. به هر حال بعضی از امور برای ما ایرانی ها از دیرباز وجود داشته است. برای مثال وجود روحانیت در کنار پادشاهی ها، یا اعتقاد به دین و یا مسئله ی حجاب که این ها همه سابقه ای دیرینه دارد.
می خواستم در مورد شرم ایرانی صحبت کنم. شرم و سایر تعارفات مخصوص این مرز و بوم، که جلوه های زیبایی را در طول تاریخ رقم زده، ولی اثرات مخربی هم بر جای گذاشته است.

می گفتم، ما ایرانی ها شرم مان می شود با واقعیت ها روبرو شویم. ما ایرانی ها، عوضی شرممان می گیرد. سخنانمان در جایشان و نکاتمان در مکانشان نیست.
رسیده است به جایی که ایرانمان دارد بوی تعفن می گیرد و به روی خودمان نمی آوریم. اتفاقی که نیفتاده است همه چیز گل و بلبل است. نیمه ی پر لیوان را ببین پسر جان
هیس، دختر ها که فریاد نمی زنند، تلاش خوبی بود، تا به مسائلی بپردازد، که مثل همیشه مسکوت مانده بود. خودتان شاهد هستید، که هنگام دیدن این فیلم، همگی سرخ و سفید شدیم، و شرممان گل کرد. بعضی هامان شاید گفتیم که چه کارگردان بی پروایی یا حتی بدتر ازین برچسب ها.
دوستان، باید این شرم ها را کنار گذاشت، باید برای حل مشکلات پیرامون خود، مسائل را آنگونه که هست ببینیم. خانواده ها باید با فرزندان خود بعضی از حقایق را در میان بگذراند. اما چگونه؟ باید روش های علمی روانشناسانه را در همه ی خانواده ها نهادینه کرد. یک جوان باید اطلاعات را از منبع درستش بگیرد، بهتر است از این که جامعه خود را و وقایع خود را به وی تحمیل کند و وقتی به خود آییم که دیگر کار از کار گذشته است.
مصادیق این بحث بسیار است که نگارنده بسیار با خود کلنجار رفته است که بحث را کمتر مصداقی کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۵۸
نرگس فتان

من به تو حق می دهم

به دنبال کسی باشی که از تو برتر باشد

یا حداقل لیاقتت را داشته باشد

خسته ام ازت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۵۱
نرگس فتان

داد می زند محبتش را

آخر کیست که تو را دیده باشد و مفتون نرگس فتان تو نشذه باشد

بس که دوست دار داری

وای چقدر صحبت با عشاق تو زیباست

وقتی هر کس از نگاهی دیگر در مورد تو می سراید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۰
نرگس فتان

نه یک بار گفتن دوست دارم کمه.

واقعا دوست دارم و می ترسم از دهنم در بره.

دلم هم برات خیلی خیلی تنگ شده.

گل من

:')

به خدا دوستت دارم

ولی بهت نخواهم گفت

دلم برات یک ذره شده! رییییز

دوست دارم ببینمت

خوش بخت باشی :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۳
نرگس فتان

همه جار می زنند دوستی تو را

و مرا مشتاق تر می کنند

و من همه را تحسین می کنم

و خودم را هم چون دیگران


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۴
نرگس فتان

احساسات آدمی چندان هم عجیب نیست

کافی است نگاهی با اشعار شعرا بندازی تا ببینی چقدر تو را توصیف می کنند

و حتی بعضی رمان ها که دقیقا خود تو هستنند

حتی دیالوگ ها هم تکراری است

ولی این هیچ چیز از خلاقیت آفریننده ی این احساسات کم نمی کند

چرا که هزاران بار تکرار این احساسات، هر بار لطف بیش تری دارد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۴
نرگس فتان

سهراب سرود دشت سجاده ی من

و تو چه ایمانی داشتی به سهراب

و چه اخلاصی داشتی برای خدایش

کویر را پهن کردی

و خواندی دو رکعت نماز عشق

و آنگاه من به دنبال تکه سنگی

و بعدش شستنش

و بعدش فرشی

و با این همه غرور و فاصله

می خواستم سر به سجده بگذارم


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۹
نرگس فتان