یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

تو باید جواب سوال های من می بودی

نه خود سوالی مقدم بر بقیه سوالات باشی

و من را چنان مشغول خود کنی

که به دیگر مهمات نرسم!

اگر این ور خط می بودی، با هم همه چیز را حل می کردیم.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۶
نرگس فتان

من و دو تا دیگه از بچه ها، تازه رسیدیم ، توی راه آهن

شما هم هستی، من می بینم شما رو، سرم رو می اندازم پایین

شما رد می شی

لبخند شیرینی می زنی و می گی سلام بچه ها

یکی می گه پاشو، ساعت شیش ه، نماز خوندی؟

++

خنده هات خیلی قشنگند مثل همه ی اجزای وجودت.

کم کم دارم باور می کنم که تو مال من نیستی

ولی هنوز می دونم که تو بهترین بودی

گاها با خودم می گم اگه می شد که باشی چی می شد

راستش انتظار ندارم از من دلگیر باشی

من که مرتکب اشتباهی نشدم

اگر هم دوست داشتم که باید در نظرت بزرگ تر شم

من که به کم کسی دل ندادم.

تو هم می دونی.

پس اگر تحسینم نمی کنی

حد اقل از من متنفر نشو


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۵۰
نرگس فتان