یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

جوانی - فطیریه دوستی فطیر اورده بود داشتیم می خوردیم.

احسان گفت: فطیر چیه؟

مَهدی: نمی دونی فطیر چیه احسان؟ تو واقعا نمی دونی چیه؟

احسان: نه! پنیره؟

امیر علی : اون پنیر فتا تو ذهنشه فکر کنم!

من: آره، ما هم می رفتیم اردو، غذا پنیر انگور می دادن، که یکی سوتی داده بود یه بار گفته بود، " انیر پنگور"! احتمالا احسانم تو ذهنش این گذشته! 

امیر مسعود: با بهزیستی می ری اردو؟ :|

----------------

 

 

+ پلک خسته ی  چشمان نازنینت

خیمه ی بی عمودی است بر قامت امید

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینیم

 همت، کمر شکسته ناگزیر

تو بخواه، تا افسران کشانیم به زیر

تو به آرزو، تمنا، تو به خواستن بکوش

تو را چه کار به بر آوردنش؟

کم است این هزار غلام حلقه به گوش؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۱۲
نرگس فتان
جوانی - طورسکانس اول:

و ما تلک بیمینک یا موسی؟ 17

قال هی عصای، اتوکأ علیها و اهش بها علی غنمی، و لی فیها مآرب اخری. 18 طه

و آن چیست که به دست داری ای موسی؟

گفت: این عصای من است، به آن تکیه می دهم، و با آن برای گوسفندانم برگ می تکانم، و کار های دیگری نیز با آن انجام می دهم.

سکانس دوم:

آن که عالم مست گفتارش بدی / کلمینی یا حمیرا می زدی

مصطفی آمد که سازد همدمی/ کلمینی یا حمیرا، کلمی

 

آقا بعضی وقتا هم آدم دوست دارم بشنوه! پیامبرش هم دوست داره! خود خداشم دوست داره!

و الا که هم خدا می دونه عصای موسی چیه و چه کاری می کنی، هم موسی می دونه خدا می دونه، هم ما هم می دونیم! خب یه کلوم بگو عصا است دیگه مگه نمی بینی؟

خب ادب داره! با این که برخورد اولشونه :دی، می فرماید که عصامه، بش تکیه می دم گاهی، باش گوسفندامو می چرونم و کارای دیگه، بعدش هم کمی جلو تر دعای قشنگه رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و ...

حمیرا هم که معنی اش زن مو قرمز هست و لقب عایشه همسر پیامبر هست.

ضمنا عرض کنم که سکانس اول برگرفته از حرف های دکتر سروش در کتاب حدیث بندگی و دلبردگی بود.

 

پ.ن: خب حالا پوینتش چیه؟ پوینتش اینه که حرف بزنیم. با هم دیگه حرف بزنیم. یه نفر ساکت نباشه یه نفر هی بگه. دو طرفه باشه. نزدیک تر می شیم این طور.

 

دانلود تلاوت آیات فوق الذکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۱۵
نرگس فتان
جوانی - عادینه بغضی تو گلومه، نه احساس خفگی می کنم

بارون هم نمی آد. هوا هم خیلی ابری نیست.

امروز هم یه روز عادیه.

منم یه آدم عادی هستم. شاید هم کمتر. شایدم حتما.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۵۹
نرگس فتان
جوانی - دیسیمن خودمم به این که ولوم صدام بلنده معروفم. 

ولی رفته بودیم خونه یکی از بستگان.

گفتم اینجا ولوم صداشون یه دیسی بالاتره اصن.

داداشم پرسید، دیسی یعنی چی؟

خنده ام گرفت که چه ایهام لطیفی هم شکل گرفته این وسط :دی

گفتم اتفاقا اینجا ایهام هم داره. هر تابعی یک یا چند مولفه ی سینوسی یا ای سی داره و که حول یک مولفه ی دی سی هستند. حالا وقتی یه تابعی یه سر و گردن از یه تابع دیگه ای بالاتر باشه یعنی یه دیسی بالاتره دیگه.

اینجا ولومشون بالا پایین می شه. ولی یه سر و گردن از مال ما که بالا و پایین می شه بالاتره.

معنای دوم دی سی ( با کمی اغماض) همون دسی بل واحد شمارش ولوم صداست دیگه :دی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۳۴
نرگس فتان