یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

نه یک بار گفتن دوست دارم کمه.

واقعا دوست دارم و می ترسم از دهنم در بره.

دلم هم برات خیلی خیلی تنگ شده.

گل من

:')

به خدا دوستت دارم

ولی بهت نخواهم گفت

دلم برات یک ذره شده! رییییز

دوست دارم ببینمت

خوش بخت باشی :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۳
نرگس فتان

همه جار می زنند دوستی تو را

و مرا مشتاق تر می کنند

و من همه را تحسین می کنم

و خودم را هم چون دیگران


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۴
نرگس فتان

احساسات آدمی چندان هم عجیب نیست

کافی است نگاهی با اشعار شعرا بندازی تا ببینی چقدر تو را توصیف می کنند

و حتی بعضی رمان ها که دقیقا خود تو هستنند

حتی دیالوگ ها هم تکراری است

ولی این هیچ چیز از خلاقیت آفریننده ی این احساسات کم نمی کند

چرا که هزاران بار تکرار این احساسات، هر بار لطف بیش تری دارد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۴
نرگس فتان

سهراب سرود دشت سجاده ی من

و تو چه ایمانی داشتی به سهراب

و چه اخلاصی داشتی برای خدایش

کویر را پهن کردی

و خواندی دو رکعت نماز عشق

و آنگاه من به دنبال تکه سنگی

و بعدش شستنش

و بعدش فرشی

و با این همه غرور و فاصله

می خواستم سر به سجده بگذارم


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۹
نرگس فتان

تو باید جواب سوال های من می بودی

نه خود سوالی مقدم بر بقیه سوالات باشی

و من را چنان مشغول خود کنی

که به دیگر مهمات نرسم!

اگر این ور خط می بودی، با هم همه چیز را حل می کردیم.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۶
نرگس فتان

من و دو تا دیگه از بچه ها، تازه رسیدیم ، توی راه آهن

شما هم هستی، من می بینم شما رو، سرم رو می اندازم پایین

شما رد می شی

لبخند شیرینی می زنی و می گی سلام بچه ها

یکی می گه پاشو، ساعت شیش ه، نماز خوندی؟

++

خنده هات خیلی قشنگند مثل همه ی اجزای وجودت.

کم کم دارم باور می کنم که تو مال من نیستی

ولی هنوز می دونم که تو بهترین بودی

گاها با خودم می گم اگه می شد که باشی چی می شد

راستش انتظار ندارم از من دلگیر باشی

من که مرتکب اشتباهی نشدم

اگر هم دوست داشتم که باید در نظرت بزرگ تر شم

من که به کم کسی دل ندادم.

تو هم می دونی.

پس اگر تحسینم نمی کنی

حد اقل از من متنفر نشو


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۵۰
نرگس فتان

دیوانه از مه دور بهتر


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۰۷:۲۷
نرگس فتان

هر چه از تو دور تر، یادت استوار تر

هر چه به تو نزدیک تر، عشقت به مرگ نزدیک تر

تو اگر دستت برسد، می کشی

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف

گر بکشد زهی طرب، گر بکشد زهی شرف

--

خوبی. چه می توان کرد. خوب هستی و دوست داشتنی

گناه من چیست؟

گناه من بی لایقتی است.

باید سوخت و ساخت با تقدیر

--

ماه شب چهارده انگشت نمای زیبای محبوب جهان بی نظیر 



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۳ ، ۰۸:۰۷
نرگس فتان

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را

--

زلیخا عاشق واقعی بود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۳ ، ۰۰:۰۶
نرگس فتان

تو مرا به سحر خیزی وا می داری

که هر روز بیدار شدنت را تماشا کنم

آن لحظه که تو بر می خیزی

بهترین و زیباترین لحظه ی هر روز من است

هر بار که تو چشم هایت را باز می کنی

سوسوی امید است که روشن و روشن تر می شود در دل امید

به امید فردای بهتر

به امید زندگی بهتر

به امید دنیایی بهتر

اگر بیایی

قول می دهم هیچ وقت بعد از تو بیدار نشوم

قول می دهم اول که چشم هایت را باز کنی

دو منتظر را زل زده در چشمانت ببینی

آرام و مهربان، در حال نوازش وجود نازنینت

قول می دهم زبانم فرش سرخی برایت پهن کرده باشد

پر از درود و دعا و سپاس، همه قیلا سلاما سلاما

اگر خوشایندت باشد

تو مرا به تکاپو وا خواهی داشت

برای تحقق هر چه آرزو داری

ایمان دارم آرزوهایت بهترین هاست برای همه

آرزوی تو باید آرمان من باشد

ای کاش کمی از آرزوهایت می شنیدم

--

من چقدر برای تو کمم

برای تو باید همه به صف شوند

برای تو باید همه چیز، اذا قلت کن، فیکون باشد

من برای تو کمم

برای تو باید همه ی کائنات را کار گماشت

ملک سلیمان برای تو کم است

ابر و باد و مه و خورشید و فلک باید حلقه به گوش تو باشد

این ها را من نمی توانم

این ها کار خود توست

همه با شوق، طوق بندگی بر گردن می نهند

اگر تو اشاره کنی

این ها همه کمینه کار توست

تو اگر بخواهی

همه ی تخت ها را چشم بر هم زدنی زیر پایت خواهی داشت

و همه ی پادشهان را از تخت به زیر

برای تو درخت هاست که قلم می شود

برای تو شاعر هاست که می نویسد

برای تو کلمه هاست که لا ینفد

برای تو اغراق است که استصغار است

برای تو من است که کم است

و مثل من هاست که کم نیست

تو اگر بخواهی جنگ جهانی عشاق راه خواهی انداخت

برای تو، فوق کل عاشق عشیق


--

چه عاشقانه هایی رقم می خورد با یادت

خیال را باید کشت

و الا خیال خوهد کشت

--

خدایا شاعرم ساختی

پس مرا از آمنین و عاملین و ذاکرین و منتصرین قرار بده نه از ظالمین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۳ ، ۰۶:۳۰
نرگس فتان