یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

از این که مدتی از عمرم رو وبلاگ نویسی کردم خوشحالم. از این که بالاخره یه چیزی رو کوچیک و مختصر و واسه دل خودم پرورش دادم و حفظ کردم.

خصوصا توی این دنیا تو چشم کنون! 

البته کم هم تو چشم دیگران نکردیم حرف هامون رو، توی شبکه های اجتماعی.

ولی بالاخره یه جایی هم واسه خودمون نگه داشتیم. این خوبه و قشنگه.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۳۷
نرگس فتان

به قول رفیق بعضی از کارا هویت ما رو درست می کنه. یعنی تو مسئولشون هستی اما بعدش تو رو می سازن. شاید بیشتر بار مسئولیتش هم به همین باشه که تو به خودت می گی الان من چی کار کردم.

کارم بهینه بود؟ ارزشمند بود؟ قسمتی از کار رو پیش بردم یا نه؟

مدتیه که نمی تونم خوب کار کنم. یکی از دلایلش اینه که وقت کمی با همکارام هستم. روزایی که اونا هستن بیشتر کلاسم.

اعتماد به نفسم کم شده و احساس می کنم تصمیم های خوبی نمی گیرم. 

بعضی کار ها رو باید ببرم جلو که به خاطر حجم زیادشون و خلاقیت کم خودم، نمی تونم این کارا رو بکنم. یعنی تا حالا نتونستم و لازمه بیشتر تمرکز کنم.

حس یک معماری رو دارم که باید نقشه یک ساختمون بزرگ رو دقیق بکشه و به همه جاش فکر کنه، هم کف، پنجره ها، راه پله، فضاهای باز و اتاق ها و طبقه های بالاتر. ولی مغزم در حد یک طبقه جواب می ده.

برنامه ریزی های بلند مدتم تا حالا خیلی بد بوده و در من نهادینه شده که نمی تونم این کار رو خوب کنم.

از طرفی مدیریت با کار کردن یه ذره فرق داره. اولش همه کارا رو خودت می کنی، بعدش که می گی بذار کارا رو تقسیم کنم و خودم کمک کنم، می بینی که هیچ کاری جلو نمی ره. بعدش می بینی هیچ کاری داری نمی کنی. و حتی یادت رفته کار کردن.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۵۰
نرگس فتان