یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

ارتش

پنجشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۱، ۰۱:۲۹ ق.ظ
جوانی - ارتشاز ترفیع رتبه خبری نیست!

توبیخی می خوری. اضاف خدمت هم روش.

بله، اشتباه از من بود، ولی من که فرمانده ام، تو باید تاوان پس بدی. نه اصلا با هم پس می دهیم.

هبوط می کنی.

از جلوی جبهه، به پشت جبهه منتقل می شوی.

شاید هم پشت تر، شاید تبعید اصلا.

بی چون و چرا!

همین است که هست.

دیگر از نرمی و گرمی و دلتنگی خبری نیست.

مثل یک فرمانده ی خشن گردان :|،

که بار ها احساسش را عمل کرده است.

می خواهم این گونه باشم.

مثل یک مرد :|

بی تفاوت و سرد :|

تو هم مثل آن سرباز ها باش که بارها خود کشی کردند

و قید احساسشان را زدند.

خودم را هم تحویل می دهم.

دادگاه صحرایی ایجاد می کنم.

اگر نشد به نزدیک ترین شعبه دادگاه نظامی می روم.

من هم تاوان پس می دهم.

اگر خواستی نفرین کنی، یادت باشد من هم درد تو ام!

دارم تاوان پس می دهم!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۰۹
نرگس فتان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی