یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

زندگی-شرح حال

يكشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۳ ق.ظ

سلام

خدا رو شکر زندگی بسیار منظم و روال هست. انگار به یک نظم همیشگی رسیدم.

همیشه نظم زندگیم رو موقتی می دونستم. این بار این شکلی به نظر نمی رسه.

صبح خیلی زود بیدار می شم، سر کار و کلاس می رم و توی اوقات بیکاریم هم وظایف دیگه مثل شورا رو انجام می دم، کتاب می خونم و مطالعات درسی و غیر درسی دارم.

روابطم قاعدتا محدود تر شده، یعنی وقت خیلی کمی رو توی تلگرام و اینستاگرام و ... هستم. یا اگه هستم چت نمی کنم و بیشتر مطالب رو می خونم.

ذهنم به خوندن عادت کرده و خیلی راحت می تونم نشریات و کتاب ها و اخبار رو بخونم. مسئله ای که قبلا برام واقعا سخت بوده.

زندگیم کلا یک مبنای رشنال تری پیدا کرده. یعنی هزینه می دم به ازاش باید یک منفعتی باشه. صد البته منظورم منفعت شخصی نیست.

ولی کارهای بیهوده و یا وقت گذاشتن های بی ثمر شبیه آب در هاون کوبیدن رو حذف کردم.

توی روابط دوستانه ام، هر چند به نظر بی تفاوت تر شده ام، ولی واقعیت اینه که سر بزنگاه سعی می کنم حضوری باشم که بازده بیشتری داره تا صحبت های معمول که تا کنون نتیجه ای نداده. به این باور هم رسیدم که تا زمانی که خود افراد نخوان پیشرفت کنن، جون کندن من بی فایده است.

همه ی این ها هم به دلیل نداشتن وقت، انرژی و سرمایه ی کافی است که باعث شده کمی زندگی قاعده ی طبیعی تری طی کنه.


نوشتنم کم تر شده، امیدوارم بتونم باز هم بنویسم. 

یک سری مشکلات هم هست که امیدواریم به زودی حل شه.

دوست دارم که یک دوست قدیمی به پیام آشنایان بنوازد آشنا را.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۲۶
نرگس فتان

نظرات  (۴)

۲۶ مهر ۹۴ ، ۰۶:۲۳ مغبچه ی باده فروش
کدوم دوست قدیمی؟
پاسخ:
نمی شناسیش :دی
هویتت رو فاش کنم ؟
۲۶ مهر ۹۴ ، ۰۷:۱۰ شباهنگ (تورنادوی سابق)
برای حل اون یه سری مشکلاتتم شیخ دعا می‌کنه :)))
پاسخ:
مرسی مرسی :دی
قبل این که نظرت رو ببینم اومدم کامنتیدم 

۲۹ مهر ۹۴ ، ۲۰:۲۷ ماه پیشانو(نضال)
ایمان پیدا کردم این روزها که وقتمو برای آدم هایی که ارزش کار و وقتمو نمیدونن تلف نکنم.....

ایمان پیدا کردم که بگردم و برای ادنایی که تشنه ان وقت بزارم....نه یه آدم سیری که بخوام به زور و التماس دستشو بگیرم.....

راستی سلام
خونه ی جدید ِقدیمی مبارک:)
پاسخ:
سلام
خوبید؟
ما که خوبیم.
نتیجه گیری خوبیه، ولی کافی نیست.
:) 
گفتم غم تو دارم  گفتا غمت سرآید  گـفتم کـه مـاه من مشو گفتا اگر برآید
گفتم خوشا هوایی کز باغ عشق خیزد گـفتا خـنک نـسیمی کز کوی دلبر آید
خوشحالم که خوبی :))
سلام
پاسخ:
سلام پسرم
همیشه خوشحال باشی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی