یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

یادگار ماندگار

نوشته های نسبتا ادبی خودم رو می نویسم.

نوشته های ادبی که نه، ولی خب شاید کمی وزن، یا حد اقل احساس توشون باشه!
نوشته هایی که باید از بعضی نظر ها دور می موند!
و دیگه نمی تونستند توی دل بموند! چون هر لحظه امکان گر گرفتنشون می رفت.
به هر حال، حال و هوای هر کسی در آینده خاطرات زیبا و درس های خوبی براش محسوب می شه!
چه بهتر که با قلمی خوش ماندگار بشن :)

کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

َِِDarvish

شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۵۵ ق.ظ

hi there!

its 1:31 AM. writing in this time will be assumed unusual. but it was very regular some month ago.

nothing new is happened. some repetitive actions to live. awaking up, eating, drinking,sleeping, running for nothing.

i'm not searching about something valuable to debate about that in this writing. just typing ...

and releasing a feel mixed of neglects and regrets. it is good to mention i'm listening to Darvish song from Golpa.

we almost speak in irregular language when we seek for a stranger to listen to us, or just hear our meaningless voice.

i'm actually in this situation. thinking about is everything an accident?

the question! how can others don't care about this. how i can't see the doubt every minute in their eyes?


i'm tired.


anyway. i believe any side you choose to live there, you should believe that. and do your best, its very awkward to just play the role of a side, be yourself. live the way you choose. (i change the song to Neghab from Siavash this moment).

live in your own way. don't be only a soldier. an actor. you are the director. cut the sequences. shout aloud. i am what i want.

at least i will be. oh! cowardice is enough. how many time actually did i live????


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۳۰
نرگس فتان

نظرات  (۹)

۳۰ آبان ۹۴ ، ۰۲:۱۱ الهام شمسی
یه روز هم میایم می‌بینیم پست عربی گذاشته، یا زبان‌های دیگه.
cowardice رو بلد نبودم. دیکشنری هست، گوگل ترنسلیت هم هست، الان نه، ولی بعداً نگاه می‌کنم ببینم معنی‌ش چی بود.
پاسخ:
:دی آره آره!
منم از رو همون نوشتمش :دی زشت شد که!
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۱ شباهنگ (تورنادوی سابق)
همیشه به زبان مادری یه بارم زبان نامادری
پاسخ:
:))
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۴:۲۱ مغبچه ی باده فروش
آقا من بازم نفهمیدم!
پاسخ:
آقا! نفرمایید لطفا! با دقت بیشتری بخوانید
۰۱ آذر ۹۴ ، ۱۶:۵۷ مغبچه ی باده فروش
علی الخصوص با چیزای دیگه ای که ازت می دونم (یا فک می کنم می دونم) ناسازگاره
اکسیدنت؟ کواردایس؟ مگه میشه مگه داریم؟

 

 

نقاب ، مرض مسری جامعه ما شده، آدم ها فکر میکنن اون چیزی که هستن برای دیگران جذاب و دوست داشتنی نیست و برای همین هر روز یه نقاب می زنند روی صورت. اگه قبول داشته باشیم که خداوند ما رو به بهترین نحو خلق کرده و مطمئنن بهتر از اون خالقی نیست، به این اطمینان پیدا می کنیم که هر کدوم از ما فقط در نقش خودمون میتونیم بهترین جذابیت رو برای دیگران داشته باشیم، فقط خومون باشیم به اندازه کافی بسه...

پاسخ:
:)
زیارت قبول :)
ادم اگه مسیر زندگی شو مشخص نکنه,ضعیف باشه,بقیه مسیرشو تعیین می کنن,قوی باش,خودت اینده تو بچین لحظه به لحظه شو...
قطعا تو اون آدم قوی ه ای.اگه گاهی ول نکنی همه چی رو...
پاسخ:
:) مرسی آبجی
یه چیزی :) شنیدم جلسه ملت به افتخارت بلند شدن و کلی تحویلت گرفتن :))

 

قبول حق ان شالله، ما که دوستان رو اونجا فراموش نکردیم:)

 

به قول حمیده خانوم قوی باشید، دست کم گرفتن خود اصلن کار خوبی نیست، ضعف و کاستی مال همه است، مهم ساختن خودِ بعد از اون

 

پاسخ:
ممنون :) 
لطف کردید :دی

اره جات خالی,منتظر یه چیز دیگه بودم,یه چیز دیگه اتفاق افتاد,حسابی شرمنده شدم.حسااابی.
اخبارمو از خودم بگیر نه از بقیه برادر گل.
پاسخ:
:)) از غریبه نگرفتم که :دی هم اتاقیمه! 
من که از خدامه :دی
باز خاک گرفت اینجا رو که...
پاسخ:
ای بابا، باید اینجا رو بیمه کنم :) :پی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی